پدر
پنجم: علامه آقا سيّد محسن اعرجى بغدادي، مشهور به مقدس كاظمي: علامه
آقا سيّد محسن اعرجى بغدادى ، معروف به مقدّس كاظمى، محقق كاظمي (كاظمينى) ، آيت عروج: ايشان
يكى از عالمان بزرگ شيعه در قرن سيزدهم است. وي در آغاز به سيّد محسن بغدادى معروف
بود زيرا در بغداد به دنيا آمد و دوران طفوليت و جوانى را در آنجا سپرى نمود. سپس به نجف اشرف هجرت كرد و معالم مختلفى را در آن ديار حيدرى گذراند و در
اواخر عمر به كاظمين عزيمت نمود. آقا سيّد مهدى شهرستانى و مولي مهدى نراقى،
همزمان با ايشان ظهور كردند. چند دهه بعد از وفات ايشان، آيت الله سيد حسن
صدرالدين عاملي كتاب "تذكرة المحسنين" را در سال 1244
به توصيهي جمعي از علماي شيعه به زبان عربي در شرح زندگي و مقامات علمي و
تاليفات آقا سيد محسن و همچنين شرح حال سلسلهي پدران ايشان نگاشت، در بخش دوم كتاب "تذكرة المحسنين"، برخى از كرامات و ويژگىهاي ايشان چنين آمده است: 1.
عدّهاى از سادات فقير كاظمين نامهاى تهيه كردند كه در آن از يكى از تجار ثروتمند
بغداد خواسته شده بود خمس مال خود را به ايشان بدهد و از آقا سيّد محسن اعرجى
درخواست نمودند تا آنرا امضا نمايد، آن مرجع رافض دنيا نيز پذيرفته و امضا كردند،
وقتى نامه به دست آن تاجر رسيد، آنرا بوسيد و خواسته را اجرا نمود و در دفتر
محاسبات تجارتخانه يادداشت نمود. مدتى بعد كه شريكش موضوع را فهميد، ناراحت شد و
به آن تاجر گفت: من در اين مبلغ با تو شريك نيستم و اين وجه تماماً به حساب تو
خواهد بود، همان شب در خواب، امير مؤمنان (ع) را ديد كه با ناراحتى فرمودند: تو
حواله فرزندم محسن را قبول نكردى؟ پس بگير، اين هم سهم تو! آن تاجر از خواب پريد
و با كمال تعجّب مشاهده كرد همان مقدار پول، در دامنش ريخته شده، پس از اين خواب
از رفتار خود پشيمان شد و پوزش خواست. 2.
هنگامى كه ايشان به بيمارى سختى مبتلا شدند طورى كه مردم از ادامه حيات وى
نااميد شده بودند، سيّدى خواب امام موساى كاظم (ع) را ديد كه بر بالين ايشان تشريف
آوردند و فرمودند: اى بيمارى، از بدن اين سيّد خارج شو و گرنه بنده صالح، ميرزا
خليل را بر تو مسلّط مىكنم! سيّد مذكور شديداً از اين خواب متعجّب شده بود، از
طرفى هم ميرزا در كاظمين نبود و به تهران عزيمت كرده بود، همان روز قافلهاى از
زائران ايرانى را ديد كه ميرزا نيز در بين آنها بود، وقتى موضوع را براى ميرزا
تعريف كرد او فوراً خود را به آقا سيّد محسن رسانيد و با جوهر ادويه ايشان را
درمان كرد و در عوض آن، از ايشان درخواست نمود كه شما شفاعت مرا در بهشت بنمائيد و
جائى در بهشت به من ببخشيد و برگهاى به من بدهيد تا با خود در كفن همراه داشته
باشم. ايشان از نوشتن اين برگه امتناع ورزيد و بسيار گريست و ...، با اصرار ميرزا
كه مىگفت من معجونى گرانبها به شما تقديم كردم تا رفع بيمارى از شما گرديد، شما
هم شفاعت مرا بنمائيد تا از آلودگيها پاك شوم و ...، ايشان پذيرفتند و با كمال
تواضع نوشتند: اگر اهل بهشت و از جمله كسانى كه مىتواند ديگرى را با خود وارد
بهشت كند، بودم، به عهده من است تا شفاعت ميرزا خليل را بنمايم. 3.
زائرى براى زيارت امام كاظم (ع) و امام جواد (ع) به كاظمين مشرّف شد، وقتى به شهر
رسيد متوجّه شد دزدان مخارج سفرش را غارت كردهاند، ناراحت و غمگين به حرم مطهّر
كاظمين پناهنده شده و شروع به استغاثه نمود، در همان حال، آقا سيّد محسن اعرجى به
او نزديك شد و دستش را به طرف وى دراز كرد و مبلغى را در دستش گذاشت، زائر كه
متعجّب شده بود به سيّد گفت: چه كسى به شما خبر داده كه پولهايم به سرقت رفته و
الآن بىپولم؟ غير از خدا هيچ كس نمىدانست. آقا سيّد محسن در حالى كه به قبر
مطهّر اشاره مىكرد، فرمود: صاحب اين قبر به من خبر داد. 4.
آن شخصيّت مستجاب الدّعوه با وجود اين كه از مال دنيا چيزى نداشت، ولى هر پولى را
هم قبول نمىكرد و بسيار محتاط بود. فتحعلى شاه قاجار، شاه ايران، چهارصد تومان
توسّط ملاّباشى براى ايشان فرستاد، آقا سيّد محسن او را به حضور نپذيرفت و گفت مرا
با اموال سلطان چكار؟ و درخواست بازگشت او را نمود، ملاّباشى كه بسيار تعجّب كرده
بود با اصرار شديد درخواست كرد تا حدّاقل، اين پول به فقرا برسد، سيّد پذيرفت و
قرار شد آن وجه به دست حاج مشكى كه از طرف سيّد، وكيل فقرا بود، بين نيازمندان
تقسيم شود، سپس ملاّ باشى نامهاى آماده كرد به اين مضمون: "هديه سلطان
فتحعلى شاه قاجار به دستم رسيد، خداوند ملكش را پايدار گرداند" و كاغذ را به
سيّد داد تا امضا كند، وقتى سيّد محتواى نامه را رؤيت نمود، به شدّت ناراحت شد و
به ملاّباشى فرمود: دروغ مىگويى! تو هم از عُمّال اويى! آيا من براى دوام سلطنت
ظالم دعا مىكنم؟ آنگاه دستور داد بنويسد: چهارصد تومان از طرف سلطان فتحعلى شاه،
واصل و به فقرا اهدا گرديد. 5.
احترام به استاد: آقا سيّد محسن اعرجى به استادان خود احترام خاصّى مىگذاشت و
هنگامى كه به حضور آنها مشرّف مىشد، با حالت خضوع و خشوع برخورد مىكرد. آقا شيخ
محمّد حسن آلياسين مىگويد: ايشان در پايان هر روز، قبل از مراجعت به منزل خود،
به ناحيه سكونت استادش آقا شيخ جعفر كاشفالغطا مىرفت و برايش دعا مىكرد. هنگامى
كه آقا سيّد محسن فوت كرد (در نيمه دوم سال1227ق)، آقا شيخ جعفر در ايران حضور داشت، وقتى به كاظمين برگشت
و خبر فوت شاگردش را شنيد بسيار ناراحت شد و بر سر مزارش حاضر شد و خود را روى قبر
او انداخت و به شدت گريه كرد و در همان حال فرمود: مرگم نزديك شده است، تا كنون هم
كه زنده ماندهام با دعاى آقا سيّد محسن بوده است. همانطورى كه خودش گفته بود
نتوانست فراق شاگردش را تحمّل كند و پس از شش ماه (در سال1228ق) دار فانى را وداع گفت. 6.
ذوق شعرى: يكى از اشعار ايشان، قصيدهاى طولانى و قرّاء به زبان عربى در رثاى امام
على (ع) است كه به قصيده "داليه" معروف است. معناى فارسى ابيات آغازين
آن چنين است: اشكهايى
بر گونهها آشكار مىشد ؛ آتشى در درون سينهها پديد مىآمد آيا
بايد سروران بشريّت در بند حكّام قرار گيرند ؛ و شيران به اسارات سگان درآيند! و
حقوق فرزندان پيامبر تصرّف شود ؛ و گونههاى ايشان آشكارا خونين گردد؟ آقا
سيّد محمّد، نوه آقا سيّد حيدر كاظمى نقل مىكند: آخر هر هفته، مجلس روضهخوانى
و سوگوارى اهل بيت تشكيل مىدادم. يك روز، روضهخوان مجلس، آنقدر تأخير كرد كه
حاضرين خواستند جلسه را ترك كنند، پس از اتمام مراسم، عدّهاى علّت تأخيرش را
پرسيدند، در جواب گفت: امام على (ع) را در خواب ديدم كه به من امر كردند قصيده
داليه سيّد محسن بغدادى را بخوانم، از خواب بيدار شدم و پس از پرس و جو از
دوستان، آن را يافتم و با خود عهد كردم تا آن را حفظ نكنم در جلسه حاضر نشوم، لذا
دير شد. علامه
سيد محسن اعرجي از ديدگاه بزرگان: 1.
استاد ايشان، آقا شيخ جعفر كاشف الغطاء، هرگاه به شهر كاظمين مي رفت به نماز جماعت ايشان ملحق مىشد
و همواره به وي مىگفت: به خدا قسم همانا قوّت ايمان تو، از قوّت شير بالاتر
است. 2.
سيّد صدرالدّين عاملى در كتاب تذكرة المحسنين به نقل از علماى برجسته
آورده: هيچ يك از علماى آن زمان به مقامات كسى حسد نمىورزيدند مگر به فضائل
ايشان، او يار و ياور ملّت، صدوق محدّثين، علاّمه علوم، سرور حكيمان، شيخ
فقيهان، فصيحترين عالمان در تحرير و كتابت كه خطبا و شعراى مبدع و جهانديده را
به عجز آورد، پيشتاز سخنوران و زاهدترين و عابدترين افراد بود. همه عالمان عصر
ايشان، بر زهد وى غبطه مىخوردند، از شدّت زهد، شمعدانى نداشت كه شمع را روى آن
بگذارد، به ناچار آن را روى خشت يا كلوخ مىگذاشت. 3.
مولى احمد، فرزند استاد بزرگ محقّق بهبهانى، در كتاب مرآة الْاحوال، ايشان را با
اين اوصاف ياد مىكند: مقدّس الْالقاب، سلالة الْاطياب، عمدة المحقّقين، زبدة
المجتهدين، عالم و فاضل بىنظير. 4.
آقا شيخ عبّاس قمى، گردآورندهي مفاتيح الجنان، ايشان را اينگونه توصيف مىكند:
سيّد مستند، عالم، محقّق، مدقّق، فقيه نبيل، ناقد، زاهد. 5.
آقا سيّد محمّدباقر خوانسارى مىنويسد: خدا او را رحمت كند، او با فضيلتترين
عالمان عصر خود و از مفاخر روزگارش بوده است. 6.
در فصل سوم كتاب تذكرة المحسنين آمده است:
آقا شيخ جعفر كاشف الغطاء در ديدار با فتحعلى شاه قاجار به او گفت: سزاوار
است كه به مردم ايران بگوييد در اذان بعد از "اشهد انّ عليّا ولىّ اللّه"،
بگويند "و انّ السّيّد محسن الْاعرجى ولىّ اللّه" كه او ولىّ ناشناخته
خداوند در اين عصر است. 7.
در كتاب "خلاصةالمطالب" كه تقريبا 30 سال قبل چاپ شده است آمده كه روزى آقا سيّد شهابالدّين مرعشى نجفى، به
منزل آقا سيّد محمّدعلى كاظمينى بروجردى در تهران تشريف آوردند و جمعيت زيادى نيز
در داخل و اطراف بيت آن عارف واصل اجتماع كرده بودند، ايشان به حاضرين مىفرمايد:
قضيّهاى را از پدر چهارم اين آقا برايتان تعريف مىكنم تا آگاهى و علاقه شما به اين
خاندان بيشتر شود، روزى ميرزاى قمى (مرجع و رئيس مسلمين ايران در زمان قاجار كه مدتي در علم فقه، استاد مقدس كاظمي و در علم اصول، شاگرد وي بود) در
كاظمين با ايشان ديدار كرد و مباحثاتي در زمينه علم اصول، با ايشان نمود، چنان در تشعشع رعد و برق معنوى و لاهوتى آن رادمرد
بىنظير قرار گرفت كه بلافاصله بعد از آن، وقتى مؤدّن فقره چهارم اذان را قرائت
مىكرد تا نماز آقا سيّد محسن برپا شود، بىاختيار به مؤذّن گفت: اميرالمؤمنين على
عليهالسّلام از ولىّ خدا بالاتر است و امروز آقا سيّد محسن، ولىّ خداست، چرا بعد
از شهادت به ولايت مرتضوى، اعلان توليت ايشان را در عصر غيبت نمىكنى كه مردم
بدانند خداوند چگونه ولىّ خود را در اين شهر مخفى كرده است! 8.
دكتر محمّد هادى امينى، خلف صالح علاّمه امينى (مؤلّف اثر ماندگار الغدير)
مىنويسد: مقدس كاظمي، فقيه، اصولى، مدقّق و از اعلام علما در عصر خودش بوده، عباراتش
در غايت فصاحت و بلاغت بوده، طورى مىنوشت كه انگار خطيب بر منبر سخنرانى مىكند.
... اساتيد
علامه مقدس كاظمي:
علاّمه آقا محمّد باقر بن محمّد اكمل، مشهور به وحيد بهبهانى (1118 ـ 1205 ه). شخصيت برجستهاي كه تمامي اعاظم شيعه، از وي به بزرگي و عظمت ياد كردهاند. نسب ايشان از پدر به شيخ مفيد و از مادر به علامه محمد تقي مجلسي ميرسد.
علاّمه سيّد محمّد مهدى، مشهور به بحرالعلوم، فرزند عالم ارجمند آقا سيّد مرتضى بروجردى طباطبايى (1155 ـ 1212 ه). همه استادان، معاصران و شاگردان وى، از او تمجيد و تعريف بسيار كردند.
شيخ جعفر بن خضر نجفى، معروف به شيخ جعفر كبير كه به مناسبت نام يكى از تأليفاتش به نام كشف الغطاء، ايشان كاشف الغطا خوانده مىشود (1156 ـ 1228 ه).
محقّق كاظمى، استاد خود (كاشف الغطا) را با اين القاب توصيف كرده است: اجل اكمل،... تقى، نقى، رضى، مرضى، زكى، ذكى، صفى و... آقا
شيخ سلمان بن معتوق عاملى. شاگردان
علامه مقدس كاظمي: بسيارى
از طلّاب و فضلا توانستند از محفل پربار درس آن فقيه فرزانه استفاده كنند و بعضاً
به درجه اجتهاد رسيده و جزء مراجع شهير دوران خويش گشتند. معروفترين شاگردان او
كه هركدام صاحب تأليفات گستردهاى در علوم معقول و منقول بودهاند (و فقط نام بخشى
از تأليفات ايشان را مىتوان در اين جزوه مختصر آورد) عبارتند از: 1.
سيّد محمّد باقر شفتى، صاحب كتاب آداب الصّلاة اللّيل و فضائلها و كتاب اجوبة
المسائل، متوفاى 1260 ه.ق، ايشان از استاد خود اجازاتي دريافت نمود. مقبرهاش در
مسجد سيّد اصفهان قرار دارد، جايى كه به همّت او بنا شده بود و سالها در آن امامت
و تدريس داشت. 2.
علّامه سيّد عبداللّه شبّر كاظمى، ايشان بالغ بر 70 جلد كتاب به رشته تحرير
آوردهاند، بزرگان زيادى از وى تقدير كردهاند، بعضى از اساتيد او را با لقب "مجلسى
ثانى" ياد كردهاند، وى صاحب تفاسير سهگانه از قرآن مجيد (كبير - وسيط –
وجيز) مىباشد، كه مفسّرين بسيارى از او الگوبردارى كردهاند، تفسير وجيز ايشان كه
به تفسير شبّر شهرت يافته در حوزهها و دانشگاهها تدريس مىشود. 3.
شيخ محمّد على بلاغى، صاحب آثارى چون، شرح تهذيب الْاصول، جامع الْاقوال فى الفقه
و مطارح الْانتصار و نتايج الْافكار. 4.
شيخ عبدالحسين اعسم، محقّق، فقيه، شاعر و اديب، از مشاهير آل اعسم، صاحب تأليفات
عديدهاى از جمله، فقه استدلالى، ذرايع الْافهام الى احكام شرايع الْاسلام و
الرّوضة فى الشّعر. 5.
علّامه سيّد صدرالدّين عاملى، محقّق، فقيه و نسبشناس. 6.
سيّد ابراهيم اعرجى، از معروفترين آثار او كتاب الفقه الْاسلامى الكبير است كه در 14 جلد نگاشته شده.
7.
شيخ محمّد تقى اصفهانى، صاحب كتاب حاشيه بر معالم و كتاب هدايت المسترشدين، او
استاد ميرزاى شيرازى رهبر جنبش تنباكو بوده است. 8.
سيّد هاشم اعرجى، فرزند سيّد راضى، از فقها و رجالشناسان كاظمين بوده و صاحب
آثارى چون حواشى على الشّرايع، رسالة فى تقليد و رسالة فى الرّد على من قال بمطلق
الظّن مىباشد. 9.
حاج محمد ابراهيم كلباسى . آثار:
از آن علّامه فرزانه، دهها اثر مهم در ابواب فقه و اصول، ادبيات و شعر، تاريخ و
علم رجال، مناظرات، اخلاق، حكمت، عرفان و ... به جاى مانده است كه رهگشاى علما و
دانشپژوهان است. اهمّ اين آثار عبارتند از: سرانجام اين
عالم ربّانى پس از نود سال زندگى پر افتخار و خدمت به اسلام و مسلمانان، در سال
1227 ه.ق دار فانى را وداع گفت. در رثاى آن زاهد يگانه عبارات گوناگونى از بزرگان
نقل شده است: "بموتك يا محسن، مات الصّلاح" "نعمت المدارس و العلوم للمحسن" "جنّة الفردوس دارالمحسن" "و زيّن فى الجنّات قصرالمحسن" شيعيان
شهر بغداد و كاظمين به محض شنيدن خبر ارتحال ايشان، به طرف بيت آن مرحوم حركت
كردند. بازاريان با تعطيل كردن مغازهها به جمعيت ملحق شدند. شيعيان داغدار پيكر
مطهّرش را تشييع كردند، آنگاه فرزند بزرگ ايشان، سيّد كاظم اعرجى بر جنازه پدر
نماز خواند. پس از برگزارى مراسمى باشكوه، پيكر آن فقيه واصل، در منزلش و در كنارِ
مسجدى كه در آن نماز مىخواند، مقابل درب مدرسهاى كه در آن تدريس مىكرد، به خاك
سپرده شد. براى گراميداشت ياد او، قبهاى بر مزارش بنا شد. مزار او در كوچه جنب
حرم مطهّر كاظمين توجّه هر بينندهاى را به خود جلب مىكند. در
مآخذ ذيل مطالب بيشتري پيرامون آن پرچمدار فرهنگ شيعه وجود دارد: آلالْاعرجى،
دايرة المعارف بزرگ اسلامى، عدّة الرّجال، معارف الرّجال، دائرة المعارف تشيّع،
رسالات الْاسلاميّه، ريحانة الْادب، فوائد الرّضويّه، روضات الجنّات، معجم رجال
الفكر و الْادب فى النّجف و گنجينه دانشمندان.
در بعضي از كتب حوزوي از ايشان اينگونه ياد شده است: آيت الله سيد حسين
كاظميني بروجردي، هميشه از پدر پنجم خويش به عنوان ستارهي آل اعرج در عراق ياد ميكرد،
ايشان بارها نقل كرده بود كه روزي كه آيت الله العظمي آقا سيد شهاب الدين مرعشي
نجفي، لباس روحانيت بر تنم كرد، از او خواستم مرا نصيحتي كند كه تا آخر عمر، آنرا
همراه داشته باشم، آن عارف واصل، مرا اينگونه فرمود: روزى
نامهاى به دست جد پنجمت رسيد كه با عبارت "ولىّاللّه" او را مخاطب
قرار داده بودند، ايشان نامه را مرجوع كرده و با بيانى تأديبى فرمود: "اينها القاب امام آسماني است نه من، پس نامه
براى من نمىباشد تا آنرا باز كنم!" سپس
آيت الله مرعشي نجفي ادامه دادند: (اي)
سيد حسين، هيچگاه فراموش نكن كه امامان كاذب، معلول دو چيزند، اول: مبالغات
جاهلانهي مردم و دوم: خودبزرگبيني خودشان، اگر هركس جايگاه خود را بشناسد امامان
جعلي و واليان دروغين ظهور نميكنند. اكنون
كه به پشتوانه استعدادهاي ذاتي و معارف اكتسابي، با يك دنيا آرزو براي ارائه خدمات
ديني، وارد جامعه ميشوي، شكسته نفسي اجدادت را سرلوحهي مجاهدات خود كن! در
كتب تاريخي، از او به عنوان ازهد و اعبد آل ابوطالب نام بردهاند و او را صاحب
مقامات ممتازي دانستهاند از جمله، مستجاب الدعوه بوده و از بزرگان عراق در زمان
خويش بوده است. بعد
از هجرت به خراسان، در زمرهي خواص امام رضا قرار گرفت و در رجال كشي از سليمان بن
جعفر نقل شده كه وقتي بيمار گشت، امام رضا از ايشان عيادت فرمودند و سپس فرمودند:
اي سليمان، بدان كه علي بن عبيدالله و همسرش (ام سلمه) و فرزندانش اهل بهشت باشند.
اين
سند در كتاب معتبر اصول كافي (ج2 _ ص 210) نيز آمده است. پدر بيست و پنجم: عبيدالله اعرج (نوهي امام سجاد): وي
سرسلسلهي آل اعرج ميباشد. به خاطر نقصاني كه در پاي ايشان بوده، او را اعرج
خواندهاند. وقتي
ايشان به خراسان آمد مورد اكرام ابومسلم و ساكنين خراسان قرار گرفت. آل
اعرج از قديميترين و مشهورترين سلسلهي سادات در حجاز و ايران و عراق و لبنان
هستند. مقبرهي
ايشان در خراسان است. پدر بيست و ششم: ابوعبدالله، حسين الاصغر (فرزند امام سجاد): احمدبن
عيسي از پدر خويش نقل كرده كه حسين الاصغر وقتي دعا مي كرد، ميديدم كه دستانش را
به پائين نميآورد مگر اينكه دعايش مستجاب شود، و اجابتهاي مختلفي براي گرفتاران خلق
خدا از او نقل شده است. شيخ
مفيد از ايشان به عنوان سيدي عفيف، فاضل، محدث و باورع ياد كرده كه احاديث بسياري
از امام باقر نقل كرده است. از
سعيد صاحب حسن بن صالح، نقل شده كه وقتي به مدينه آمدم، در بين ياران امام، از
حسين الاصغر خائفتر نسبت به خداوند نديدم، از شدت خوف از خدا، گوئي او را به آتش
بردهاند! دختر ايشان، فاطمه، همسر امام جعفر
صادق بوده و اسماعيل و عبدالله از ايشان به دنيا آمدهاند و صاحب فضائل بسياري
بوده است. پيكر
مطهر ايشان در بقيع، دفن گرديد. | |||||||||
|